انسان و آزادی!

بنیاد اساسی اگزیستانسیالیسم بر مفهوم *(تقدم وجود بر ماهیت)* بنا شده است و مراد از آن بدین شرح است که: ۱- ما هیچ ماهیتی از پیش تعیین شده ای نداریم که بر انتخاب ها، ارزش ها و بطور کلی بر نحوه وجود ما کنترل داشته باشد. ٢- ما مستقل از عوامل تعیین کننده ای که خارج […]

بنیاد اساسی اگزیستانسیالیسم بر مفهوم *(تقدم وجود بر ماهیت)* بنا شده است و مراد از آن بدین شرح است که: ۱- ما هیچ ماهیتی از پیش تعیین شده ای نداریم که بر انتخاب ها، ارزش ها و بطور کلی بر نحوه وجود ما کنترل داشته باشد.

images3799wf18

٢- ما مستقل از عوامل تعیین کننده ای که خارج از جهانی درونی ما وجود دارند، از آزادی عمل کامل برخورداریم.

٣- ما از طریق انتخاب های آزادمان ماهیت انسانی خویش را خلق می کنیم.

۴- ارزش های ما مخلوق انتخاب های آزاد ماست. در مقابل این دیدگاه، دیدگاه سنتی وجود دارد و قائل به تقدم ماهیت بر وجود است.

در دیدگاه سنتی انسان دارای اهمیتی از پیش تعیین شده است که اعمال و رفتار، انتخاب ها، اهداف و ارزش های او را متعین می سازد. در چنین دیدگاهی ما بیشتر شبیه آدم های مصنوعی هستیم که با نیتی خاص و با اهدافی مشخص شده پا به عرصه گیتی گذاشته ایم. اینجا مثال سارتر را می آورم که موجودات غیر انسانی مثلا چاقو قبل از اینکه خلق شود یک تصوری از آن را در ذهن داریم و بعد آن را بوجود میآوریم.

در تقسیم بندی که سارتر ارائه می دهد، اشیاء جز موجودات فی نفسه هستند. موجودات فی نفسه هیچ خواست و آرمانی ندارند، تلاش نمی کنند، امید نمی ورزند، غیر از آن چیزی که هستند چیزی بیشتر را طلب نمی کنند و به همین دلیل همان هستند که باید باشند. و شاملو هم شعری در این باب دارد که: *من بودم و شدم، نه زان گونه که غنچه یی، گلی ، یا ریشه یی، که جوانه یی، یا یکی دانه، که جنگلی و…

هادی حزباوی