شکاف گفتمانی / لفته منصوری کارشناس ارشد جامعه شناسی

صدای جرینگ جرینگ صابوبه[1] بر فنجان قهوه او را به مجلس برگرداند. دود سیگاری که در ریه های خود میهمان کرده بود را در هوای مجلس آزاد کرد. یک فنجان قهوه تلخ سر کشید! دست راست خود را به سمت امعزب[2] دراز کرد! تا دوباره استکان را از این جوش تلخ پُر کند! هنوز سرحال […]

صدای جرینگ جرینگ صابوبه[1] بر فنجان قهوه او را به مجلس برگرداند. دود سیگاری که در ریه های خود میهمان کرده بود را در هوای مجلس آزاد کرد. یک فنجان قهوه تلخ سر کشید! دست راست خود را به سمت امعزب[2] دراز کرد! تا دوباره استکان را از این جوش تلخ پُر کند! هنوز سرحال نشده است! باز فنجان قهوه ای دیگر و پُک سیگاری تا:

این سخن شیر است در پستان جان            بی کشنده خوش نمی گردد روان

والله بالله این ظلمه، خدا جای حق نشسته! آخه ما چه گناهی کردیم! خدا راضیه گوجه مرغوبِ بندقیر کیلویی 300 تومن هم بفروش نرسه! زندگیمون قمار شده! تکلیفمون رو نمیدونیم! کی به کیه! حساب دستِ کیه! از زمین و زمان سرمون می باره! چاسب دوباره پُکی به سیگارش زد و آروم شد. مجید از اون طرف مجلس رشته ی سخن را گزید و گفت: مهندساشون بِیان وضع مارو ببینن! من اَگه دو هکتار زمین آبی داشته باشم نمی صرفه گندم بِکارم، حداکثر برداشت گندم 5 تُنِ اما اَگه این دو هکتار رو گوجه بکارم 80 تُن برداشت می کنم! صادق خودشو جمع و جور کرد و گفت: ای بابا مگه 80 تُن راحت بدست میاد؟! من یِه حساب سرانگشتی کردم: برای فروش یِه تُن گوجه به قیمت کیلویی 300 تُومن؛ سیصد هزار تُومن گیرمون میاد. اما میدونید چه خرجایی هم داریم! صادق چرخشی به استکان قهوه داد و شرنگ اش را سر کشید. بعد استکان را به علامت تشکر تکانی داد و گفت، ببینید: کرایه ماشین تا اهواز 40 هزار تُومن. 60 عدد سبد هم میشه 70 هزار تُومن. دستمزد کارگرا هم 35 هزار تُومن. میشه 145 هزار تُومن هزینه. چقد میمونه؟ 155 هزار تُومن. اما این همه اش به جیب کشاورز نمیره که؟! اَگه شما دو هکتار داشته باشی و بخوای گوجه بکاری 12000000 تُومن باید برای کود و بذر و سمومات و پلاستیک و شخم و … کنار بذاری. یعنی باید 77 تُن گوجه بفروشی تا بتونی هزینه هاتو در بیاری! تازه یِه چهارم محصولت را بابت حق آبه (حق المکینه) باید بدی. بقول چاسب این قمار زندگیه! نه اولش معلومه، نه آخرش! سامی ادامه داد: کاروخونه های رُب گوجه عباس و مجید شوشتر هم از آب گل آلود ماهی میگیرن! قیمت گوجه رو روزانه به دلخواهشون تعیین میکنن! کشاورز هم که نمیتونه محصولشو نگهداره! به هر قیمتی که میگن می فروشه! اگه دولت راست میگه چرا خودش دخالت نمی کنه؟ چرا دست اینارو باز گذاشته؟ مگه باارزونی گوجه اینا رُبشون رو ارزون میکنن؟! سال گذشته که گوجه تو تهرون کیلوی 5000 تُومن شد. همه حرف زدن. رییس جمهور، رییس مجلس، مسئولان شعر گفتن! قصیده بافتن! مسخره در اُوردن! اما حالا که ما به خاک سیاه نشستیم کسی حرف نمیزنه! همه لال مونی گرفتن!!! علی گفت: والله بیایید گوجه رو سر پُل بندقیر خالی بکنیم! یا ببریم درِ استانداری یا دِر تلویزیون، شاید معروف بشیم! شبکه من و تو! 20 و 30 خودمون! شاید کسی پیدا بشه به فکر کشاورز بدبخت بیفته؟! همه اش دعوی! همه اش سیاست بازی! همه اش دروغ! چند ماه دیگه که انتخابات میشه میان اینجا، و آسمون ریسمون می بافن! کسی نیست به اینا بگه بابا بسه دیگه! دروغ نگید! اینقدر که به فکر خودتون هستید کمی هم بفکر مردم باشید! ما که چیز زیادی نمیخوایم! ما که شکرگذار نعمت های الهی هستیم! انقلابمون، رهبرمون ، رییس جمهورمون و دولتمونو دوست داریم!

لایه ای از دود سیگار مجلس را فرا گرفته و قهوه تلخ عربی، جان گوجه کاران بندقیری را داغ کرده!

احمد، کشاورز جوان و خوش قریحه، جو مجلس را شیرین می کند:

مگه همین رحیم سال گذشته که گوجه ارزون شد نگفت که اگه باغم گوشواره[3] بار بده جمعش نمیکنم! ولی باز امسال دو هکتار کشت کرد و حالا زیر بارش مونده! بابا زندگی رو سخت نگیرد! درست میشه! ما را با گوجه سر و سری هست!

ما ایوز امنل زراعه حتی لو ترخص بعد

و انا عشگی او یل طماطه مثل قیده ابحُب حمد

اِهوای لو یرخص سِعرهه اویاهه ماخون العهد

اومن تغله اشتلهه اعلی اچتافی

ترجمه:

از کاشت گوجه دست نمی کشم حتی اگر ارزان تر شود

عشق من با کاشتن گوجه مثل عشق قیده و حمد (اشاره داستانی مثل لیلی و مجنون)

بیشتر از این اگر هم ارزان شود عهدم را با اون (کاشتن گوجه) نمی شکنم

و اگر روزی گران شود روی دوش هایم می کارم

در آن دور دورها رییس اتحادیه صنف بارفروشان اهواز گفت: عرضه زیاد گوجه فرنگی نسبت به میزان تقاضا در میدان، مقداری مشکل ساز شده و موجب افت قیمت این محصول شده است. اکبر بدیعی در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، اظهار کرد: روزانه بار فراوانی گوجه وارد میدان می‌شود که به دلیل وفور، قیمت آن پایین است. بدیعی تصریح کرد: هر کیلوگرم گوجه فرنگی 500 تومان عرضه می‌شود.

این تنها موضع رسمی مسئولان در باره ارزانی گوجه است. همین و بس!!!

همان گونه که ملاحظه می کنید گفتمان مردمی گوجه تفاوت زیادی با گفتمان حکومتی گوجه دارد! رسالت «جامعه شناسی مردم مدار» شناسایی این شکاف و بررسی علل و دلایل بوجود آمدن آن دارد. یکی از مهمترین وظایف روابط عمومی دستگاه های حاکمیتی «اطلاع یابی» است. اما سوگ مندانه شاهد حجم عظیم «اطلاع رسانی» یک طرفه روابط عمومی ها بدون در نظر گرفتن «واقعیت اجتماعی» بر اساس فرآیند «اطلاع یابی» هستیم. مسئولان حرفهای خودشان را از طریق رسانه ها می زنند و مردم حرفهای خودشان را در محافل و مجالس می گویند. گاهی اوقات فکر می کنید که این دو گفتمان مانند دو خط موازی هستند و در هیچ نقطه ای همدیگر را قطع نمی کنند. گویی نه تنها همزبانی که همدلی هم وجود ندارد.

من در این مقال قصد بررسی مشکل ارزانی گوجه را ندارم تا بر من خُرده بگیرید که فقط انتقاد نکنید! اقلا پیشنهاد هم بدهید! مسئولان محترم سراپا گوش هستند! ایکاش به جای این همه نق زدن به خودتان زحمت بدهید و راهکار نشان بدهید! به عقیده من اصلا مشکل؛ گرانی یا ارزانی گوجه نیست! چرا که کافی است به همین محاوره اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی کشاورزان گوجه کار بندقیری لختی توجه کنید، کلی راهکار اجرایی برداشت می کنید. و این مسائل آن قدر پیچیده نیست که بر کارشناسان و مدیران زبر دست و تحصیلکرده و تجربه دیده و خارج دیده سازمان های تنظیم کننده بازار! سخت و چند مجهوله بنماید که یارای حل این معادلات اقتصادی –اجتماعی نباشند.به فهم من اساس این مشکل در «شکاف گفتمان» نهان شده است. و «شکاف گفتمان» در «دولت حداکثری»! والا اگر جامعه قادر باشد گفتمان خود را بر سریر تصمیم سازی و تصمیم گیری بنشاند ما شاهد این دوگانگی و افتراق گفتمان نبودیم.

ارادتمند – لفته منصوری

توضیحات :
1) دله قهوه (به عربی: الدلة) ظرف مسی طلائی رنگ است که برای سرو نوشیدنی قهوه تلخ عربی استفاده می شود و به عنوان یک نماد فرهنگی در میان مردم عرب خوزستان شهرت یافته است.

) میزبان مجلس قهوه[2]

3) مقایسه خوشه های آویخته از بوته گوجه را با گوشواره های خرامان ناز گون از گوشهای دختران زیبا در نهایت زیبایی و هنر از زبان یک کشاورز گفته شده است. این تشبیه طبیعت گرایانه (ناتورالیستی) است، ناتورالیسم از نظر فلسفی به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود. از جهت ادبی تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت را گویند..