حلاوت مدیران وموجودات موذی! / بقلم علی عبدالخانی

عسل اگر باذات خودیعنی طبیعی بودن فاصله نگرفته وقدم درجاده جعل وتزویر ننهاده باشدبطور منطقی ارزشمندخواهدبود.ازطرفی ذات عسل بنوعی با جان گل گره خورده که براین اساس رابطه عسل وگل رابطه ای ازنوع پدر وفرزندی وناگسستنی است.بامقداری ارفاق شاید بتوان عسل رافرزند خلف گل نامید. همین رابطه رامیتوان میان یک عنوان مدیریتی(مقام)ومیزان تعهد ومسؤلیت شناسی […]

عسل اگر باذات خودیعنی طبیعی بودن فاصله نگرفته وقدم درجاده جعل وتزویر ننهاده باشدبطور منطقی ارزشمندخواهدبود.ازطرفی ذات عسل بنوعی با جان گل گره خورده که براین اساس رابطه عسل وگل رابطه ای ازنوع پدر وفرزندی وناگسستنی است.بامقداری ارفاق شاید بتوان عسل رافرزند خلف گل نامید. همین رابطه رامیتوان میان یک عنوان مدیریتی(مقام)ومیزان تعهد ومسؤلیت شناسی ان ایجادنمود.میدانیم که طبع شیرینی بویژه اگردرذات وبهمراه خود طبیعتی بنام ”روح الزهر”(جان گل ونه آن زهر کشنده)داشته باشد،بطور طبیعی مجموعه ای ازموجودات شیرینی پسند که عادتا فایده ای برای غیر ازخود ندارند را بدنبال خودمی کشاند که این امرهم بنا به حکم جذابیت چنین طعم وذایقه ای ازمنظر خلقی ومزاجی وراز تکوینی ان موجودات طبیعی وبدیهی بنظر میرسد.

غیر طبیعی زمانی است که مدیران گل عسل چنان شیرچشمه های پر تراوش شیرینی خود رابروی عده ای ازحلاوت پرستان قنادصفت بازمیکنند که دقیقا صحنه ای شبیه به نزاع آن موجودات بر گرد ترشحات عسلی به اذهان متبادر می شود.بگونه ای به سمت عسل بادآورده مدیران عسل صفت وگل مشرب به پرواز درمی ایند که فراموش میکنند عسل برغم همه تلذذ نهفته در آن اما طبعی چسبنده ولزج داردوممکن است به دامی برایشان تبدیل شود. تا اینجای کار اگرهم طبیعی نیست اما بحکم طبیعت آن موجودات وذات پر تزلزلشان نسبت به ضایقه ای بنام شیرینی میتوان رای به منطقی بودن آن رفتار وتوجیه پروازها وچرخشهایشان بر گرد حلاوت صادر کرد.پس اشکال کجاست واعتراض برسر چیست؟حقیقتا روی این سخن یااعتراض متوجه مدیران عسلی جعلی که از روح گل یعنی تعهد ومسؤلیت تغذیه نشده اند نیست. طبع وذات این قبیل مدیران قریب به موجودات پراکنده درپیرامون خوداست لذامیتوانند به هرمیزان که دوست دارند،حلاوت وشیرینی ترشح وچرخنده های اطراف خود را بطور کامل شیرینی زده کنند.

اما روی این سخن متوجه نوع دیگری از ,,گل مدیران عسلی,, والبته بسیار نادر وکم یاب است که به سلامت وغیرجعلی بودن استحقاق وبه اصطلاح جنس عسل خود واقفند.مدیرانی که از ,,زهرالورد,, تعهد ومسؤلیت پذیری تغذیه ودر ذات خود با تملق وچاپلوس پروری بیگانه اند.بله ،چنین مدیرانی روح الزهر پاک خود را نباید با روح الزهر(سم) شیرین زبانان متملق وچاپلوس که بجز تلذذ درحلاوتشان بدنبال چیز دیگری نیستند،در هم آمیزند که درچنین حالتی چگونه میتوان میان ,,زهر گل,, و ,,زهر سم,, تفاوت قایل شد.شاید انشغال درجایگاه مسؤلیت وغرور طبیعی ناشی از آن مانع ازدرک چنین معنایی شود،اما دیر یازود ودرلحظه ای که چشمه شیرینشان خشک شود،خواهند دیدکه همه آن پرنده هاو چرخنده های حلاوت خواه بدون درنظرگرفتن ذره ای از الطاف گذشته ، به پرواز درامده ومهاجرت به سمت چشمه شیرین دیگری را آغاز میکنند.باید ازگذشته دیگران درس گرفت. مسولین ارشد ومیانی استان باید بدانندکه به شدت درمحاصره چنین موجودات گردنده ای هستند.مسولین بهتر ازگل وشیرین تراز عسل با بستن شیرهای شیرینی تحت اختیار خود می توانند راه رابراین قبیل موجودات ببندندوبرای یک بار هم که شده انان رادر چسبندگی وغلظت عسل مدیریتی گرفتار ومستأصل نمایند.

علی عبدالخانی
روزنامه عصر کارون
یکشنبه دوم آذر ماه ۱۳۹۳