حسرت الملوک های موسساتی در روزگارِ یقه چاکانِ سفید و طلایی !

علی عبدالخانی :بعد از مرگ پدرش به احترام او یقه پیراهنش را تا سه دکمه باز کرد و تا آخر عمر بر این رسم ماند که به همین دلیل میان اهالی تهرانِ قدیم به حسین یقه چاک معروف شد. آوازه غذاهای خوشمزه‌اش خصوصاً ” جغور بغور ” در شهر پیچیده بود. غذایی که عطر و […]

علی عبدالخانی :بعد از مرگ پدرش به احترام او یقه پیراهنش را تا سه دکمه باز کرد و تا آخر عمر بر این رسم ماند که به همین دلیل میان اهالی تهرانِ قدیم به حسین یقه چاک معروف شد. آوازه غذاهای خوشمزه‌اش خصوصاً ” جغور بغور ” در شهر پیچیده بود. غذایی که عطر و بویش هوش از سر هر رهگذری می‌ ربود. می گویند روزی یکی از زنان درباری با کالسکه از همان مسیر می گذشت و بوی ” جغور بغور ” حسین آقای یقه چاک حسابی هوش از سرش برده بود اما به دلیل جایگاه و موقعیتش اجازه توقف و خوردن این غذا را نداشت. این زن در اوج ناراحتی و عصبانیت می‌گوید:« مرده شور این عزت و حرمت ملوکانه را ببرد که آدم باید حسرت جغور بغور را با خود به گور ببرد. » بعد از این ماجرا مردم نام جغور بغور را به ” حسرت‌الملوک ” تغییر دادند.

▫️وقتی قصه ی حسین و یقه ی چاک شده اش را می خواندم ناخودآگاه به یاد دو مفهوم ” یقه سفید ” و ” یقه طلایی ” افتادم.▫️برای اولین بار ژرژ پـیـکـا در کتاب جــرم شناسی خود به مفهوم ” یـقـه سـفـیـدان ” بعنوان اسم فاعل برای تیپ معینی از مجرمان اشاره کرد. یقه سفیدها به اعتبار ظاهر مرتب و غلط اندازشان و با تکیه بر جایگاهشان مرتکب مفاسد مالی می شوند. حق به جانبی و تظاهر به رفتارهای نیک خصلت اینان است.

▫️اما یقه طلاییها به آندسته از اشخاص گفته می شود که نه بخاطر لیاقت یا توان فردی بلکه بخاطر بهره مندی از امتیازات ویژه ( رانت ) و بدون بُنیه ی علمی یا عملی راه طولانی رشد و پیشرفت را یک شبه طی می کنند. یقه طلائیها ابتداءاً به شغل مورد نظر دست می یابند و سپس به ارتقاء سریع شغلی تا‌ سرحد تکیه بر کرسی مدیریت می رسند.وجه اشتراک مجرمان یقه سفید و طلایی در ارتکاب جرایم مختلف مالی و اداری و بکارگیری رانت در این زمینه است. بدون شک جرایم مالی و اداری طلائیها بسیار بزرگتر از سفیدهاست.

صاحبان این نوع یقه ها در بسیاری از حوزه های پیمانکاری، معاملاتی، زد و بندهای مالی و بسیاری از رویدادهای انتفاعی حضوری فعال و ظاهراً نامحسوس داشته اما از سازندگان اصلی جرایم مورد نظر به شمار می روند.نباید تصور کرد که چنین مصادیقی از مجرمان ظاهرالصلاح الزاماً اختصاص به مرکز کشور دارند اتفاقاً زمینه های جُرمی و قابلیتهای سوء استفاده از موقعیت و جایگاه در شهرستانها به مراتب بیشتر و حساسیتها به همان نسبت کمتر است.

در پایان باید گفت که: میان خاطره ی حسرت الملوک و عهد قاجار از یک طرف و مجرمانِ خوش ظاهر و غلط انداز از طرف دیگر هیچ ارتباط موضوعی وجود ندارد و تنها اشتراک آنها در یقه است با این تفاوت که چاک بودن یقه ی حسین آقا هیچ زیانی به هیچ بنی بشری وارد نمی ساخت اما ذره ذره ی وجودِ صاحبان یقه های سفید و طلایی، ضرر و زیانی بزرگ به حال جامعه و نظم عمومی محسوب می شود.