آش شلم شوربای ما

عباس مدحجی :روزهای عجیبی را طی میکنیم، اعجابی که روز به روز بر شدت و حدتش افزوده میشود. هر روز را با آگهی های تسلیت دوستان و آشنایان و اقوام آغاز میکنیم و با استرسِ نفرِ بعدی بودن خود یا عزیزانمان به پایان میرسانیم. کرونا خودش را به بدترین و اجباری ترین حالت ممکن در […]

عباس مدحجی :روزهای عجیبی را طی میکنیم، اعجابی که روز به روز بر شدت و حدتش افزوده میشود. هر روز را با آگهی های تسلیت دوستان و آشنایان و اقوام آغاز میکنیم و با استرسِ نفرِ بعدی بودن خود یا عزیزانمان به پایان میرسانیم. کرونا خودش را به بدترین و اجباری ترین حالت ممکن در زندگی ما جا داد و چون اربابی قاطع هر روز بیشتر از روز قبل وادار به اطاعتمان میکند. اطاعتی که سزای سرپیچی از آن مرگ است و درد.
خوزستان و بالاخص جنوب غربش مدتهاست زیر شلاق کرونا قرمز و کبود میشود ، مینالد و با اخرین رمقش هایش مقاومت میکند.از وقتی وزارت بهداشت فازِ “بچه زرنگ” برداشت و آمار کرونایی هارا اعلام نکرد، تعداد متوفیان را از آگهی های و اعلام تسلیت ها حدس میزنیم. شاید نمیدانست که میدانیم از “اعلام نکردن آمار” تا “صفر شدن آمار” راه بسیار است.

از روزی که خرمشهر و آبادان وارد لیست قرمز شدند تا الان تغییر محسوسی در کاهش روند کرونا مشاهده یا گزارش نشده است. جز اینکه دائما اعلام میشود بیمارستانها پُر هستند، ساعات کار ادارات و مدارس تغییر کرده و جلسات ستاد کرونا ادامه دارد. ابتکاراتِ “من درآوردی” هم کم نداشتیم. از طرحِ “پلیس کرونا” توسط فرماندار آبادان تا طرحِ “پیاده روی عزرائیل” در خرمشهر ! طرح هایی که بی نتیجه بودنشان براحتی از آمار قابل استنتاج است.

اما وَرای همه ی اینها، آنچه طی ماه گذشته خرمشهر را روی شبکه های تلویزیون برد، دفن و کفن و غسل متوفیان کرونایی، بدون امکانات و پروتکل های بهداشتی بود. روندی که علیرغم دریافت هزینه ها توسط پیمانکار شهرداری به خانواده های آنها تحمیل شد و اعتراضات گسترده ی خانواده ها، مردم، مسولان و رسانه ها را در پی داشت. روندی که قطعا در انتشار و تکثیر بیش از پیش کویید۱۹ بی تاثیر نبوده است. روندی که فرماندار خرمشهر از قول استاندار خوزستان قول برخورد با متخلفین آن را داده بود اما برخوردی رصد نشد.

در این جشنواره ی مرگ و بیماری اگر از عدم رعایت مردم و بی توجهی برخی افراد فاکتور بگیریم ، موضوع جالبِ توجه، آشِ شلم شوربای شورای شهر و شهرداری خرمشهر ست. اعضای شورای شهر برای زیر سوال نبردن عملکرد شهردار در جلسه ی طرح پرسش شرکت نمیکنند. برخی شان حتی به سفر میروند و جلسه با اعتراض خانواده ی داغ دیده ی کرونایی به پایان میرسد و هیچ کس هم توضیحی به افکار عمومی نمیدهد.شورای شهری که با رای مردم و برای مردم و به نیابت از مردم باید برکار شهردار نظارت کند‌ و از او توضیح بخواهد، اقدام عینی قابل توجهی برای به خطر انداختن سلامت و جان مردم نمیکند. در عوض شهردار از اصحاب رسانه شکایت میکند. بماند که اعضای شورای شهر هم علیه شهردار در قوه قضاییه شکایت میکنند و شهردار هم بعلت مشکلات مالی با پیمانکارش در راهروهای دادگاه رفت و آمد میکند.

شورای شهری که لیست حضور و غیابش را شفاف، نه اعلام میکند و نه در اختیار ناظرین میگذارد تا مبادا شمارش غیبتها باعث انحلالش گردد. به عبارتی: “به من رای بدهید تا من از حق شما در پارلمان شهری دفاع کنم ، بعد آنقدر در جلسات پارلمان غیبت کنم و از حقوق شما حمایت نکنم که مشمول اخراج گردم ولی با شفاف نکردن غیبتهایم به این روند بی خبری از حقوق شما ادامه میدهم.”البته با توجه به عملکرد سه ساله ی شورا ، انتظاری بیش از این هم نمیرفت. شورایی که در برابر اتفاقات مهم دیگری، جز سکوت و اختلافت داخلی و افشاسازی بیحاصل علیه همدیگر کاری نکرده ، سکوت این بارش هم چیز غریبی نیست وفقط تنها حُسنش شاید این باشد که صلاحیت ها و سبد رای های دوره ی انتخابات بعد را برایشان خالی تر کند.

مهره چینیِ بی وقت دیگر، تغییر در روابط عمومی سازمان منطقه آزاد اروند بود. در روزهای بحرانی که روابط عمومی این سازمان باید خط مقدم جبهه اطلاع رسانی و احیانا فرهنگ سازی باشد ، “زمانی” عطای “فرحانی” را به لقای “شریفی” بخشید تا قیمتِ برنجش را به نرخِ مصوب بازار نزدیکتر کند. گرچه به عملکرد فرحانی هم همچون دیگر مدیران منطقه نقدهای بسیاری هست اما منطق این بود که رفتن فرحانی با آمدن فردی کارآمدتر همراه شود و کوله بار تحصیلات و تجارب و رزومه اش پر از امور مرتبط با روابط عمومی باشد نه آب و برق! البته این را منطق حکم میکرد نه نسبت ها و روابط و مشاوره ها !

شورای شهرِ غایب و سازمان نورچشمی های منطقه آزاد را که کنار بگذاریم، انتصابات ریز و درشت شهرستان است که عُرفاً نماینده در آنها دخیل است. نماینده ای که در جریانات شورای سلامت، دفن متوفیان کرونایی و مشکلات شهرداری و شورا صدای رسایی از او بگوش نرسید و بجز چند پیام و خبر سفارشی از رسانه های شخصی سازی شده و افراد وابسته ، عملکرد قابل دفاعی نداشت. نماینده ای که برخی ها دانسته یا نادانسته در حال سو استفاده از نامش برای بسط قدرت خویش اند و احتمالا آینده از مقاصدشان رونمایی هیجان انگیزی خواهد داشت.

اما به آنچه هنوز میتوان امیدوار بود، مهلتِ تلاش احتمالی سید لفته برای بکار گیری حداکثری نیروهای جوان نخبه با اولویت بومی گزینی یا به زبان ساده تر “شایسته سالاری با نگاهی به بومی گزینی” ست. هنوز کلی نیروی جوان تحصیلکرده و نخبه ی خرمشهری داریم که نتوانسته یا نخواسته اند که از این شهر بروند یا پست رانتی بگیرند. الان بهترین فرصت است برای اعتماد به این قشر کمتر دیده شده تا ضمن تحقق وعده های بکارگیری نیروهای شایسته، روح امید و اعتماد به نفس ولو کم در کالبد خرمشهر دمیده شود.

باید فارغ از جهت گیری های سیاسی و انتخاباتی گذشته و آتی و صرفا با نگاه کلی به پیشرفت خرمشهر به دست خرمشهری ها ، فضای تجربه و پیشرفت را مهیا کرد. گام اول اما قطع ید مسولان ناکارآمد، فاسد، مسولیت گریز ، رانتی و ضعیفِ متصل به این و آن یا مجهز به چاپلوسی با پیش فرضِ ماشینِ امضاست. مدیرانی آنقدر مشخص که برای یافتن و عزلشان نیازی به جستجوی زیادی نیست اگرچه تلاش و مقاومت میطلبد.قطعا آغاز این روند، پُر زحمت خواهد بود اما چنانچه درست اجرا شود، شیرینی اعتماد و رضایت مردم، دشواریش را تسهیل خواهد کرد. حال این سید لفته احمد نژاد و این چهار سال آتی! و این انتخابات شورای شهر آتی و صندوق های رای ! و این رسانه ها و کمک به کشف و حل معضلات ! و این جوانان نخبه، پابکار و سالم و فضای مدیریت شهری ! و این نهادهای نظارتی و چالشهای پیش رو !