خون بارش…..

محمد دورقی :در اواخر قرن نوزدهم ( دهه ی ۱۸۷۰s ) در غرب آمریکا و استرالیا یک اصطلاح در علم آب و هوا شناسی یا کلایماتولوژی مطرح شد که گرچه در حال حاضر دیگر منسوخ شده است اما امکان استعاره سازی و شبیه پردازی آن هرگز منسوخ نمی شود: Rain follows the plow. این اصطلاح […]

محمد دورقی :در اواخر قرن نوزدهم ( دهه ی ۱۸۷۰s ) در غرب آمریکا و استرالیا یک اصطلاح در علم آب و هوا شناسی یا کلایماتولوژی مطرح شد که گرچه در حال حاضر دیگر منسوخ شده است اما امکان استعاره سازی و شبیه پردازی آن هرگز منسوخ نمی شود: Rain follows the plow. این اصطلاح به این معناست که باران ، دنباله رو ِ گاو آهن است یا به عبارتی دیگر باران از شخم تبعیت می کند.

این اصطلاح خرافه آمیز که در آن زمان تبدیل به شعار فراگیری شده بود برای اولین بار توسط چارلز ویلبر مطرح شد و هدف از آن ترویج سکونت روستایی و ترویج کشاورزی در مناطق خشک و نیمه خشک دشت های بزرگ(the Great Plains) آمریکا بود. ویلبر اعتقاد داشت که هر جای این دشتهای بزرگ – حتی مناطق خشک آن – شخم زده شود رونق می گیرد چرا که باران تابع شخم است و این مناطق خشک پس از شخم خوردن حتما بارانی و مرطوب می شوند. هدف اصلی این زمینخوار بزرگ و مروج کشاورزی زیرک آمریکایی فروش زمین های خشک دشت های بزرگ به اروپاییان مهاجر بود .

چارلز ویلبر با این اصطلاح فرهنگ جدیدی را در زمینه اسکان روستایی پایه گذاری کرد هر چند که هجوم اروپاییان به دشتهای بزرگ و شخم عمیق زمین ها بعدها مسبب بحران بزرگی شد که به Dust Bowl یا طوفان های گرد و خاک معروف شد و دهه ی سی کثیف آمریکا را بوجود آورد. دهه سی کثیف، یک دوره شدید طوفان شن است که تا حد زیادی به محیط زیست و کشاورزی دشت‌های ایالات متحده و کانادا در طول خشکسالی شدید دهه ۱۹۳۰ آسیب زد. این دوره ، سوژه ی خوشه‌های خشم (۱۹۳۹ ) اثر جان استاین‌بک و موسیقی فلک وودی گاتری بود.

هدف من از پرداختن به این اصطلاح البته تاریخ نگاری یا تبیین یک اصطلاح منسوخ نیست بلکه همانطور که در ابتدای نوشته عنوان کردم قصد بر این است که از این اصطلاح، استعاره و تشابهی مطابق روز بیابم.بنظر می رسد باران بلایی که این روزها بر دیار ما می بارد تابع شخمی ست که در عادات و فرهنگ خوب ملی و مذهبی مان زدیم. اگر در آن ضرب المثل منسوخ هیچ گونه ارتباط عینی اثبات شده ای بین شخم زدن وباران نبود اما امروزه ارتباط بین زیر و رو شدن زمین ِهنجارهای فرهنگی ما و انبوهی از مشکلاتی که یکریز و لاینقطع بر ما می بارد ،ارتباطی کاملا مشهود است.امانت داری و حلال خوری را فراموش کردیم ، فرهنگ چپاول و اختلاس حاکم شد.

عادات مهمان نوازی و انسجام اجتماعی و مودت و اخوت و سنت های حسنه ی مرتبط را با تیر اندازی و تفاخر افراطی جایگزین کردیم ، فرهنگ فتنه و تشتت حاکم شد و خون جوانان مان بر زمین ریخته شد.این خون ِ بی توقف از ابرهایی می بارد که از دریای شرارت ما متصاعد شده و آسمان دیارمان را تسخیر کرده اند. خون بارشی خود خواسته ، از ما و بر ما. بقول نادر ابراهیمی آتش، بدون دود نمی شود. گاو آهن گمراهی را هر کجا که بردیم باران شرارات را بدنبال کشاندیم و آموزه ی تاریخی دنیا دار مکافات است را به شهودی ترین شکل عینیت بخشیدیم. گو اینکه چارلز ویلبر عبارت Rain follows the plow را برای ما و اعمال امروزه ی ما مصطلح کرده است. وقتی صبح روز عید فطر خبر تیر خوردن سهوی یک نوجوان شادگانی را در اثر تیراندازی مفاخره آمیز همسایگان شنیدم، ناخودآگاه، به یاد این اصطلاح چارلز ویلبر افتادم و با خودم گفتم ارتباط زنجیره ی شخم زدن فرهنگ خوب انسانی و باران شرارت را کی و چگونه قطع خواهیم کرد و پیشرو این پروژه ی بزرگ فرهنگی چه کسی خواهد بود؟